بلاگ اسکای چند وقتیه که هی هنگ میکنه !
حالم دیگه داره از سرویس ها ایرانی بهم میخوره
خارجی هاش هم که فیلتره
اجباراً رفتیم رو هاست و دامین شخصی :|
پذیرای شما خواهیم بود در "یادداشت های یک عدد من"
بدترین قسمت عید دیدنی وقتی شروع میشه که یه نفر یه اسکناس در میاره !
عیدی دادن همانا و تعارف های خرکی همانا .... یه لحظه مثل حموم زنونه میشه اصلا
عزیزان ِ من ، وقتی آخرش عیدی رو می گیرید این تعارفا چیه آخه ؟
می خوام بعد از چند سال که برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم
با افتخار لبخند بزنم و بگم همه چی از 91 شروع شد
پ ن : باید اون اس ام اس اشتباهی (؟!) رو جدی می گرفتم (بدترین اشتباه سال 90)(@مخاطب خاص)
پ ن 2 : دعای سال تحویل چرا عربیه ! :دی
پ ن 3 : دقیقا لحطه تحویل سال توی حموم بودم ! همچون نهنگ در آب !
پ ن 4 : تغییر تحولات اساسی ، به زودی !
پ ن 5 : آزادی نهنگ رو واستون آرزو دارم !
میان این همه تبریکات کلیشه ای
واستون سالی سرشار از بدبختی آرزومندم :دی
پ ن 1 : به دعای گربه سیاه بارون نمیاد !!
پ ن 2 : سال 92 هم پیشاپیش تبریک !مرسی سال 1390 ! بهترین سال زندگیم بودی
میدونم بعد ها ازت به خوبی یاد می کنماز رو رفتی ؟ حالا برو بزار 91 بیاد
از جمله خلاقیت های دوران کودکیم ، نوشتن اسم گوگوش با ماشین حساب بود !
سیمین دانشور ، همسر جلال آل احمد
بانوی داستان نویسی ایران خدا نگهدارت
شرمنده اگر دیر فهمیدیم زنده ای ، شرمنده اگر دیر فهمیدیم مٌرده ای
آنقدر سر گرم جدایی سیمین از نادر بودیم که وصالت با جلال را فراموش کردیم
یادت گرامی
حس مادری رو دارم که یک ماه با بچه تو شکمش حرف زده
بعد بهش گفتن بچه ای وجود نداره ، فقط یه غده چربیه
همونقدر بی حوصله ، همونقدر کلافه
طرف موضوع وبلاگش طنزه بعد آهنگ سلام ِ آخر خواجه امیری رو گذاشته پس زمینه وبلاگش
حالا هرچی هم دنبال دکمه توقف آهنگ میگردم ، اصلا پیداش نیس
پ ن : بستن ِ وبلاگش رو به خاموش کردن اسپیکرم ترجیح دادم :دی
- رسول زلزله است ؟
- آره فکر کنم
- فرار کنیم ؟
- نه بیا مقاومت کنیم
[مکالمه واقعی من و مامان - در حین زلزله]
امروز یه بنده خدایی که اصلا نمیدونه من وبلاگ نویسی می کنم
یکی از مینیمال هام رو واسم اس ام اس کرد
اینکه حرف خودت رو واست بفرستند ، از اس ام اس تکراری بدتره
مبلغ 200 هزار تومان وجه رایج مملکت را امروز گم کردم
از یابنده تقاضا دارم آن را در راه درستی خرج کند
با تشکر
هرکس که کتاب هایم را باز می کند
از خورده های بیسکوییت و تخمه لای آن
می فهمد بیشتر سرگرم خوردن بوده ام تا خواندن
کاش سلول های خاکستری همانقدر که در توالت فعالیت می کنند در کلاس درس هم اینگونه بودند
[روی در دستشویی دانشگاه نوشتم که توالتش شلوغ تر از کلاس های درس بود]
هنوز تو معنی پست قبلیم مونده ، میگه پست بعدی کو ؟!
یعنی حتما باید وعده بهشت-جهنم بدم شما یکم رو حرفام فکر کنید ؟ :دی
ایمیل اومده ، تبلیغات کادوهای ولنتاین .. یه جاسوییچیش قشنگ بود واسه خودم سفارش دادم
چه عشقی بالاتر از عشق خودم به خودم ؟ :دی
مخاطب خاص بودن تو یه نوشته رو خودتون بفهمید دیگه
نویسنده رو تو معذوریت قرار ندید که بگه نه منظورم یکی دیگه بود و فیلان بیسار
بعد ای کسانی که دهن ما رو سرویس کردین هی با FB گفتنتون
اون زمان که ما عضو فیس بوک بودیم کلاً دو نفر عضو سایت بودن یکی همین مارک ذاکر اهل بیت ، یکیش هم خودم ، اون جنتی هم تو سایت واسه خودش دور میزد بدون اینکه ثبت نام کنه
پس اوه نخورید ! اوکی ؟
چند سال پیش به این فکر میکردم به این سن که رسیدم چه گه هایی بخورم
الان که به این سن رسیدم دارم فکر میکنم چه گه هایی نخوردم
مهم گه خوردن نیست ، مهم اینه که اهل فکر کردن هستم !
از جمله حماقت های دوران کودکیم این بود که همیشه موقع دکتر بازی با دخترای فامیل از داروهای گیاهی استفاده می کردم ، هیچ وقت آمپول نمیزدم
پ ن : لطفا وقتی از قسمت ارتباط با من نظری ارسال میکنید ، آدرس وبلاگتون رو هم بنویسید.
دوستان اشاره می کنند که کیفیت مینیمال هات اومده پایین
لازم به ذکره که نه بابام دکتر علی شریعتی بوده نه همسایمون
پارسال با خمینی شوخی کردم ، مینیمال نوشتم دهنم سرویس شد
امسال هیچ کاری با این بنده خدا ندارم ، عزیزم راحت از هواپیمات بیا پایین
هیچ وقت نفهمیدم تو مدادرنگی ها ، کاربرد رنگ سفید دقیقا چیه
خدا قسمت کنه برم مکه ، با عربای اونجا اسم فامیل بازی کنم ، بگم با “پ”
آی قیافه شون دیدن داره اون لحظه ، آی بخندم من
قبلا که یه فیلتر شکن گیرم میومد واسه تستش یه سایت +۱۸ باز میکردم ، الان دیگه هر آدرسی تو ذهنم باشه میزنم ، همین که فیلتر نباشه یعنی فیلترشکنم درست کار میکنه
هیچ وقت نفهمیدم اینایی که گوگل رو لینک میکنن دقیقا هدفشون از این کار چیه